آش نخورده دهن سوخته

نزدیک یک ماه پیش بود سرکار بودم داشتم میرفتم یه سری به کارگرهای افغانی بزنم که گوشیم زنگ خورد از دفتر کارم بود ریس پشت خط بود بعد احوال پرسی و چرت پرت گفتنها ریس گفت آقای محترم از اداره مالیات زنگم زدندگفتند به آقای . بفرمائیند بیاند مالیات خودشون را پرداخت کنند .

این شماره تلفن اداره مالیات زنگ بزن بپرس جریان چیه خلاصه زنگ زدم و بعد معرفی کردم خودم را به طرف اونم با کمال خونسردی گفت دوست عزیز شما در سال ۱۳۹۲ یک خرید داشتیند

به مبلغ 3200.000.000.000  سه میلیارد و دویست ملیون تومان تشریف بیاریند برای پرداخت مالیات و جریمه  من پشت گوشی هنگ کردم م م من مننن ممم ممم چی پرداخت کنم سه ملیارد دویست ملیون خرید کردم بیان مالیاتش را بدم بابا بیخیال من 3ملیون تاحاحالا یکجا ندیدم چه برسد به این عدد شما میگی بیخیال اشتباه گرفتی برادر من کوجا این خرید را انجام دادم مگه میشه خلاصه هرچی من سعی تلاش کردم که به این بنده خدا حالی کنم که این پول که میگی من نداشته ندارم که خرید کنم بعدکارمنداداره مالیات گفت شمافردا صبح ساعت 9 بیا اداره مالیات تا مشخص کنیم که جریان چیه چیکار باید کرد